دنیز توپولیدنیز توپولی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

دنیزین قالارجیلاری...

داستان دنیز و واکسن یکسالگی

امروز سه تایی(بابایی-مامایی و دنیز جون)ساعت 10 صبح رفتیم مرکز بهداشتی درمانی صفا که نزدیک خونمونه. هوا چند روزه شدیدا و بی سابقه سرده واسه همین کلی پوشوندمت که یه وقت سردت نشه رفتیم دیدیم خانوم دکترت اونجا نیست واسه بررسی قد و وزنت. چند دقیقه منتظر شدیم تا اینکه اومد بردمت پیشش همچین با لبخند نگاش میکردی که اونم خندش میگرفت.یه مسواک انگشتی بهت داد تا دندوناتو مامانی مسواک بزنه. از امروز دیگه باید مسواک بزنی عزیزم نباید بذاریم اون هفت تا مروارید قشنگت سیاه و پوسیده شن. بعدش نشوندمت روی ترازو 11 کیلو شدی . بعدش قدتو اندازه کرد 76 بود و دور سرت 48 بود. اینا یعنی خیلی خووووووووب هورااااااااااااااا آفر...
22 بهمن 1392

دندون هشتم

امروز فرشته مهربون هشتمین مرواریدت رو واست آورد.     مروارید بالا سمت چپ پیشین جانبی       ...
18 بهمن 1392

کشور من در زمان تولدم

رئیس جمهور وقت در زمان تولد:آقای محمود احمدی نژاد     قیمت یک لیتر شیر:1500 تومان     قیمت پوشک مولفیکس ترکیه 56 تایی:36000تومان     قیمت یک لیتر بنزین:(آزاد)700تومان(دولتی)400تومان     قیمت برنج هندی 10 کیلویی:35000تومان     قیمت آپارتمان نو متری:1000000تومان     قیمت نان لواش:100تومان     قیمت گوشت گوساله:کیلویی 20000تومان     قیمت دلار:3500 تومان     قیمت طلای 18 عیار:هر گرم 145 هزار تومان     قیمت گوشت مرغ:5500تومان     قیمت یک مسیر کوتاه تاک...
15 بهمن 1392

کلمه هایی که الان میگی و اداهایی که در میاری

  ازت میپرسم دنیز بع بعی چی میگه؟میگی:بع بع. ماهی چیکار میکنه؟دهنتو باز و بسته میکنی. هاپو چی میگه؟میگی آپ آپ. بعدش وقتی آب میخوای میگی:آبده یا آب. وقتی میخوای بری بیرون میگم دنیز کجا میری؟میگی در در. وقتی میخوای جایی ببریمت میگی:گداخ(یعنی بریم). وقتی شیر میخوای میای بلوز منو میکشی میگی مه مه مه مه. وقتی چیزی خطرناکه نمیری طرفش میگی جیییییز. وقتی میخوای کمکت کنیم تاتی بری میگی تتی تتی. وقتی بابایی میگه سرتو بذار رو سینم زود سرتو میذاری رو سینش. وقتی میگیم بوس بده دهنتو میاری نزدیک لبهامون. به غذا میگی بوف. به بادکنک میگی بادده.چون یکیشون ترکید و این صدارو داد مثلا. وقتی من چیزیم میش...
15 بهمن 1392

یکسال گذشت

دختر رویاهای من     اولین جشن زادروز زیبایت گذشتو من برایت ستاره تا ستاره را آذین بستم   که همه ببینند و بدانند که فرشته دریایی ما یکساله شد و مادرانگی های من هم یکساله شد...   دختر گلم همیشه عاشقت میمانم که مرا به مادریت برگزیدی.   یکسال با تمام سختی و بیخوابی استرس گذشت   و من با تمام ناباوری به این گذر زمان مینگرم که چقدر با شتاب   تو را از مرز ناتوانی گذراند و حالا با اینهمه خلاقیت و توانایی مرا خوشحال   اما بیش از پیش دلتنگ میکنی.   دلتنگ روزهایی میشوم که بوی خاص ناگفتنی داشت   بوی تازگی بوی طراوت بوی تولد   ...
14 بهمن 1392

تا همیشه میخواهمت

سلام دنیزم   روزگاری در درونم جوانه زدی و آشیانه ای برای خود ساختی   تو در آشیانه ی خود بزرگ میشدی و گاهی بر من نهیب میزدی که هستی   خون هایمان از طریق جویی به هم راه داشتند   غذایت به خوراک من بستگی داشت و نفست هم...   تا اینکه آن ریسمان ارتباط من و تورا بریدند   تو دیگر میتوانستی در خارج از من زندگی کنی   اما هنوز نه بدون من...   تو باید هنوز از شیر من تغذیه میکردی   بعد گفتند شش ماه که بگذرد در کنار شیر مادر میتوانی از غذای کمکی هم استفاده کنی   و بعد از یکسال و اندی دیگر شیر هم احتیاج نداری.   جااااااااااااان مادر....
14 بهمن 1392